دفترمهندسی و مطالعات با سلام و عرض احترام اینجانب رضا پورشعبانی کارشناس زمین شناسی سازمان جنگلها، مراتع و آبخیزداری کشور، دفترمهندسی و مطالعات، گروه: سیل، فرسایش و زمین لغزش می باشم، رئوس فعالیتهای گروه زمین لغزش ها دراقدامات بانک اطلاعاتی زمین لغزشها شامل: مدیریت بانک اطلاعاتی زمین لغزش، بررسی پرسشنامه ثبت زمین لغزش، بررسی و تفسیرعکسهای هوایی، رقومی نمودن نقشه پراکنش زمین لغزش ها می باشد، باتوجه به اهمیت زمین لغزش از بعد خسارات مالی و جانی، سعی کرده ایم مطالب ارایه شده درجهت پیشرفت و آموزش زمین لغزشها باشد و از همکارانی که دراین امر یاری رساندند تشکر می نمایم. مطالب، سوالات ,پرسش ها و درخواست های خود را فقط طبق آموزش ورود به بخش مدیریت که در صفحه نخست درج شده است در سایت زمین لغزش ارسال نمایید، به تماس، پیامک، تلگرام و ایمیل های شخصی شما و غیره پاسخ داده نمیشود: مطمئن هستیم درخواست، پرسش و مطالب بارگذاری شده شما در سایت برای دیگر کاربران نیز مفید خواهد بود. مدیریت سایت: رضا پورشعبانی آدرس ایمیل: ************ شماره همراه: ********* اینستاگرام سایت لغزش به آدرس : landslide.ir می باشد. با کمال تشکر
راندگى اصلى زاگرس از شمال بندرعباس تا ناحيه مريوان، در طول 1350 کيلومتر امتداد دارد. در ناحيه مريوان اين گسل وارد خاک عراق ميشود و بار ديگر به ناحيه سردشت مىرسد و از سردشت وارد خاک ترکيه مىشود. نخستين بار ريچـاردسون و ليس از آن به عنـوان زون راندگـى نام بردند. گانسر (1960) آن را خط راندگى اصلىMain thrust line ناميده است.
اين مسير گسلى در اواخر پرکامبرين و در اثر کوهزايى کاتانگايى شکل گرفته و از آن به بعد در شکلگيرى حوضه زاگرس و در تغييرات ساختارى و رخسارهاى طرفين خود مؤثر و کنترل کننده بوده است.گسل زاگرس اثر چشمگيرى در لرزهخيزى ايران دارد و در حال حاضر، به ويژه بخش شمال باخترى آن و يا گسلهاى منطبق بر اين زون شکستگى، فعاليت جوان داشته و لرزهخيزى تاريخى و ثبت شده دارنــد.
به عقيدة ريكو ( 1975 ) تراست زاگرس از دوبخش تراست اصلي و تراست جوان اصلي تشكيل شده است كه به موازات هم هستند و گاهي اين دو گسل به هم متصل مي شوند . از شمال تنگة هرمز شروع شده و با روند شمال غرب - جنوب شرق از بخشهاي غربي ايران از ايران خارج ميشود و به گسلة آناتولي متصل ميگردد . حدود 1200 كيلومتر طول دارد و زاگرس مرتفع يا سنندج - سيرجان را از پوستة عربستان جدا ميكند راستاى گسل زاگرس از مرز ترکيه تا خاور حاجيآباد بندعباس، شمال باخترى – جنوب خاورى (N130E) است ولى در اين پهنه، پيچش مييابد. از اين مکان به سمت جنوب، گسل زاگرس با درازاى 250 کيلومتر داراى روند شمال باخترى – جنوب خاورى (N170E) است. اين بخش از گسل زاگرس به نامهاى خط عمان، گسل زندان و يا گسله ميناب نيز ناميده شده است.
سازوکار گسل زاگرس راندگى – فشارى است. شيب گسل در بخش با راستاى N130E، به سمت شمال خاورى (رانده شدن ايران مرکزى بر روى زاگرس) و در بخش N170E به سمت خاور شمال خاورى (رانده شدن مکران بر روى زاگرس) است. گسل جوان زاگرس يك گسل معكوس راستالغز راستگرد است كه شيب آن نيز به سمت شمال شرق است . حدفاصل اين دو گسل يك زون برشي مرتفع و شديداً خردشده وجود دارد كه زاگرس مرتفع است . در طول گسلة زاگرس تغيير شيبهاي زيادي به چشم ميخورد بطوريكه از حد 80 درجه تا حدود تراست يعني Nape در طول اين گسل ديده ميشود .
گسل زاگرس اصلي بصورت تراستي عمل كرده و از پركامبرين فعاليت داشته ولي گسل جوان بعد از برخورد و بسته شدن نـئـوتـتـيـس در منطقه شكل گرفته و روند عمدة آن N130 است . شيب گسلة زاگرس در بخشهاي سطحي و تحتاني با يكديگر متفاوت است بطوريكه اين گسل در مناطق عميق حالت قاشقي دارد، به شكلي كه زاگرس در مناطق پي سنگ حالت افقيِ Nape را بخود ميگيرد . عملكرد اين گسل باعث شده استيل دگرشكلي پي سنگ و پوشش فانرئوزوئيك متفاوت باشد . به عبارتي مرز بين فانرئوزوئيك و پي سنگ يك زون دكورمان يا D-pach Zone بوجود مي آورد كه منجر به شكل گيري پهنة چين خوردة زاگرس ميشود .
يكي از مهمترين وقايع كوهزايي آلپي كه باعث برخورد ورقة عربي به ايران شده است در اين گسل اتفاق افتاده است . باقيماندههاي پوستة اقيانوسي نـئـوتـتـيـس را در نواحي نيريز، كرمانشاه و حاجي آباد ميتوان ديد كه نشاندهندة جايگزين شده پوستة اقيانوسي بر روي پوستة قارهاي در طي يك رخداد تكتونيكي است . مطالعات برو و ريکو (1971)، نشان مىدهد که راندگى اصلى زاگرس يک شکستگى تنها نيست، بلکه در حقيقت دو گسل راندگى اصلى است که گاه با هم موازى بوده و گاه بر هم منطبق شده. ولى، گاهى نيز به طور قابل ملاحظه از يکديگر دور ميشوند. از نظر زمان پيدايش، دو گسل تا حدى با يکديگر تفاوت دارند. گسل قديميتر که در جنوب باخترى قرار دارد، يک گسل معکوس کم شيب و مشخصکننده حد جنوب باخترى ايران مرکزى و زاگرس است. اين گسل جابهجايى افقى حدود 40 کيلومتر دارد. گسل جوانتر به سمت شمال خاور شيب زياد دارد و يک گسل معکوس با زاويه نزديک به قائم و با مؤلفه راستگرد است. مشاهدات زمينشناسى حرکت راستگرد اين گسل را تأييد ميکند و به احتمال همين حرکات موجب جابهجايى سنگهاى تبخيرى در زاگرس بوده است. به گونهاى که سنگهاى مذکور که به طور عملى بايد در حوضه تبخيرى پرکامبرين در امتداد قطر – کازرون تشکل يافته باشند، امروزه در زردکوه بختيارى يعنى 200 تا 300 کيلومتر دورتر قرار دارند. گسل (هـاى) جـوان منطبق بر گسل اصلى زاگرس را چالنکو و بـرو (1974) به نام گسل اصلى عهد حاضرMain Recent fault خواندهاند که منطبق بر گسل قديمى است. اين گسل، يک ساختار تنها نيست بلکه زون باريکى از قطعات گسل منفــرد و مجزا و به طور عمومى راستگرد است و طرح همپوشان en echelon دارد. از جنوب خاورى به شمال باخترى، قطعات گسل اصلى عهد حاضر عبارتند از گسل دورود، گسل نهاوند، گسل گارون (قارون)، گسل صحنه، گسل مرواريد و گسل پيرانشهر.
گسل اصلى عهد حاضر، داراى فعاليت لرزهخيزى بالايى است و بسيارى از زلزلههاى عهد حاضر در امتداد آن صورت گرفته است و حرکات کواترنرى اين گسل از نوع امتداد لغز راستگرد است که با تغيير شکل رسوبات کواترنر همراه است. شرح مختصر بخشهاى گوناگون گسل اصلى عهد حاضر به شرح زير است.(بربريان، b 1976).
گسل دورود :
داراى روند عمومى شمال ْ315 و به طول تقريبى 100 کيلومتر است که از جنوب دورود تا حوالى بروجرد امتداد دارد. آخرين حرکت نسبت داده شده به اين گسل مربوط به زلزله مخرب سيلاخور در سال 1909 است.
گسل نهاوند :
در دنباله گسل دورود است که از 55 کيلومترى باختر بروجرد تا شمال باخترى نهاوند، در يک راستاى شمال 320 درجه، امتداد دارد. اين گسل از چند قطعه مجزا تشکيل شده که خود نامهاى جداگانه دارند.
گسل گارون :
به موازات گسل نهاوند و در فاصله تقريبى 10 کيلومترى جنوب باخترى آن قرار دارد. اين گسل که در حاشيه جنوب باخترى دشت نهاوند قرار دارد رسوبات آبرفتى کواترنر را از سنگهاى دگرگونه گارون جدا مىکند. حرکات جوان اين گسل، همانند گسل نهاوند، با تغيير شکل رسوبات کواترنر و به ويژه زمينلرزه 1958 نهاوند به اثبات رسيده است.
- گسل صحنه:
گسل صحنه با طول نزديک به 100 کيلومتر، در يک روند N295 E تا N300 E دو گسل گارون و گسل مرواريد را به يکديگر وصل مىکند. چالنکو اين گسل را به سه قطعه جنوب خاورى، مرکزى و شمال باخترى تقسيم نموده است.
گسل مرواريد :
بخشى از گسل اصلى عهد حاضر است که در منطقه کامياران قابل رؤيت است. امتداد آن N315-310 است. در نزديکى کامياران، اين گسل يک توده بازيک بزرگ را محدود کرده است که در امتداد گسل آلتراسيون هيدروترمال توسعه گسترده دارد. خش لغزهاى سطح گسل گوياى حرکات بسيار جوان آن است.
گسل پيرانشهر :
نخستين بار افتخارنژاد (1973) اين گسل را به نام گسل پيرانشهر ناميد. داراى روند شمال باخترى – جنوب خاورى است که مرمرهاى ژوراسيک – کرتاسه را در جنوب باخترى از آبرفتهاى کواترنر در شمال خاورى جدا مىکند. چالنکو و برو (1974) اين گسل را قطعه شمال باخترى گسل اصلى عهد حاضر دانستهاند. زمينلرزههاى متعددى از سال 1964 تاکنون بر روى اين گسل ثبت شده است.
گسل کازرون :
گسل شمالى - جنوبى کازرون در 15 کيلومترى باختر اين شهرستان قرار دارد. طول آن 450 کيلومتر برآورد شده و گسلى است پىسنگى و قديمى که ضمن کنترل مرز باخترى حوضه نمکى هرمز، بر رسوبات زاگرس نيز اثرگذار بوده به گونهاى که ساختارهاى زاگرس را با جهت راستگرد خميده و جابهجا کرده است. در استان فارس، اين خمش بسيار چشمگير است.شواهد نشان ميدهد که گسل کازرون با روند به تقريب شمالى – جنوبى و يا شمال شمال باخترى – جنوب جنوب خاورى داراى حرکت راستگرد جزيى (راستالغز راستگرد) است. براى نمونه روندهاى زمينساختى، در شمال خليج فارس نشان مىدهد که خط مرزى سکوى عربستان و واحد زاگرس به وسيله اين گسل در جهت راستگرد جابهجا شده است. به ظاهر اين گسل مرز باخترى گسترش حوضه تبخيرى پرکامبرين پسين – کامبرين ايران را تشکيل مىدهد و در طول آن دو گنبد نمکى رخنمون دارد. (اسفنديارى و برزگر، 1358).
نبود دادههاى ريزلرزهاى و کمبود کانون زلزله نشانگر عدم فعاليت جديد اين گسل است، اما زمينزلزلههاى ژانويه 1967 و اکتبر 1971 در بخش جنوبى گسل کازرون، نشانگر فعاليت بخشى از گسل کازرون در دوره کواترنرى است (بربريان، b 1976) .
اصطلاحاً به آن قطر - كازرون هم ميگويند . موجب جدايش زاگرس به دو بخش شرقي و غربي شده است . اصطلاحاً به آن خط كازرون نيز ميگويند . به عقيدة مَكِنزي اين گسل تا کشور قطر ادامه دارد . بررسي ژئوفيزيكي نشان داده كه اين گسل عميق بوده و تا زير زاگرس ادامه دارد . فعاليت آن مربوط به پركامبرين نيز ميگردد بطوريكه در آن زمان محدود كنندة بخش شرقي زاگرس بوده است . آنگونه كه در نقشه هاي زمين شناسي ديده ميشود حد بين گسل كازرون و ميناب منطقهاي است كه بيشترين رخنمون گنبدهاي نمكي را دارد . بر اين اساس نتيجه گيري شده كه طي كامبرين پلاتفـورم ايران در طول گسلههاي شمالي جنوبي بصورت بلوكهاي گسلي در آمده كه اين بلوكهاي گسلي تشكيل هورست و گرابنهايي را دادهاند . كه اينها تغيـيرات عمق حوضههاي رسوبي را موجب شدهاند . لذا تغييرات رخسارهاي در اطراف اين گسل ديده ميشود . همچنين در اثر فعاليت اين گسل واحدهاي مختلف رخسارهاي زاگرس در فارس، لرستان و كردستان با هم متفاوت هستند . علاوه بر رخساره، تغيير در ضخامت واحدهاي مختلف نيز صورت گرفته است . براي مثال ضخامت آسماري در فارس بيشتر ولي در بخش غربي و شمالي زاگرس كمتر و متفاوت است .
گسل دنا (دينار) :
گسل دنا با راستاى شمال شمال باخترى و شيب به سمت خاور شمال خاورى يکى از گسلهاى اصلى زاگرس است که بيش از يکصد کيلومتر طول دارد و طرفين خود را به دو بخش با ويژگيهاى زمينساختى، لرزهزمينساختى و ريختشناسى متفاوت تقسيم کرده است.
در نقشه ژئوفيزيک هوايى، ژرفاى پىسنگ مغناطيسى در بخش باخترى گسل دنا حدود ده هزار متر و در بخش خاورى آن، بين 1 تا 5 هزار متر زير سطح درياست. بدينسان نتيجه شده است که بخش خاورى اين گسل، به همراه پىسنگ، به صورت فرابوم بالا آمده است.
گسل دنا، يکى از شکستگيهاى اصلى در پى سنگ پرکامبرين زاگرس است که با فعاليتهاى بعدى خود، در مواردى بر رسوبات زاگرس تأثير گذاشته است. بدينسان که رسوبات زاگرس را در مناطقى قطع و در مناطقى باعث پيچش و تغيير راستاى اين رسوبات و ساختارهاى آنها شده است.اطلاعات ژئوفيزيک هوايى مغناطيسى بخش جنوبى گسل دنا را به صورت دو شاخه نشان مىدهد. يکى از شاخهها به طرف جنوب ميرود و در امتداد خط کازرون قرار مىگيرد، شاخه ديگر به سوى جنوب شرق و شيراز مىرود. زون گسلى دنا در انتهاى شمالى خود يعنى جايى که به گسل بزرگ زاگرس نزديک مىشود نيز شاخه شاخه ميشود و به سمت شمال باختر متمايل ميشود. در ضمن اطلاعات ژئوفيزيکى گسل مهم ديگرى را در امتداد شمالى گسل دنا نشان ميدهد که تا درياى خزر ادامه دارد.با بررسي نقشههاى زمينشناسى، عکس هوايى و تصويرهاى ماهوارهاى چنين به نظر ميرسد که گسله دنا افزون بر جنبش فشارى، داراى جنبش راستالغز از گونه راستبر مهمى نيز است. اين جنبش، سبب پيچش و کشش پوزه رشته شمالى کوه دنا شده و احتمال ميرود کوه هزاردره و چرو ادامه جابهجا شدگى کوه دنا به صورت راستبر باشد.از ويژگيهاى مهم زمينشناسى گسل دنا، بيرونزدگى شمارى گنبد نمکى در درازاى آن است. در مسير اين گسل، در بخش باخترى کوه دنا، سازندهاى زاگون و لالون (کامبرين) بر روى سنگهاى کرتاسه رانده شدهاند (ستودهنيا، 1975). در گستره شمال کوه دنا، در دامنه باخترى کوه درهبادامى و کوه کمانه سنگهاى کرتاسه بر روى دشت و يا سازند بختيارى (پليوسن) رانده شدهاند (بربريان و قرشى، 1365).شناسى، عکس هوايى و تصويرهاى ماهوارهاى چنين به نظر ميرسد که گسله دنا افزون بر جنبش فشارى، داراى جنبش راستالغز از گونه راستبر مهمى نيز است. اين جنبش، سبب پيچش و کشش پوزه رشته شمالى کوه دنا شده و احتمال ميرود کوه هزاردره و چرو ادامه جابهجا شدگى کوه دنا به صورت راستبر باشد.از ويژگيهاى مهم زمينشناسى گسل دنا، بيرونزدگى شمارى گنبد نمکى در درازاى آن است. در مسير اين گسل، در بخش باخترى کوه دنا، سازندهاى زاگون و لالون (کامبرين) بر روى سنگهاى کرتاسه رانده شدهاند (ستودهنيا، 1975). در گستره شمال کوه دنا، در دامنه باخترى کوه درهبادامى و کوه کمانه سنگهاى کرتاسه بر روى دشت و يا سازند بختيارى (پليوسن) رانده شدهاند (بربريان و قرشى، 1365).هاى کرتاسه رانده شدهاند (ستودهنيا، 1975). در گستره شمال کوه دنا، در دامنه باخترى کوه درهبادامى و کوه کمانه سنگهاى کرتاسه بر روى دشت و يا سازند بختيارى (پليوسن) رانده شدهاند (بربريان و قرشى، 1365).
گسل ميناب :
در ناحيه ميناب دو واحد زمينساختى – رسوبى زاگرس و مکران در مجاورت يکديگر قرار مىگيرند. مرز جدايى اين دو واحد، منطبق بر گسلى است که به نام رسوبات فليشى اوليگوسن – ميوسن پاکستان، «گسل زنــدان» ناميده شده است. ولى، امروزه از آن به عنــوان گسل ميناب ياد مىشود اين گسل داراي روندي شمالي جنوبي بوده و در شمال تنگة هرمز جدا كنندة ايالات ساختاري زاگرس از مكران است . گسل ميناب يك گسل راستالغز راستگرد است كه در آن در اثر فعاليتهاي دگرشكلي در دو طرف گسل تغيير روند محورهاي چينخوردگي در زاگرس و مكران ديده ميشود . از قديميترين گسلهاي ايران محسوب شده كه سن آن را به پركامبرين نسبت ميدهند . به عقيدة اشتوكلين اين گسل ادامة ساختار شمالي جنوبي ايران است كه موجب شده دركامبرين رسوبات سري هرمز در شرق آن برجاي گذاشته نشود . اصطلاحاً شكستگي شمالي جنوبي ميناب كه در تنگة هرمز واقه شده را ادامة گسل نايبند ميدانند و تحت عنوان خط عمان در زمين شناسي ايران بيان ميكنند . در برخي نظريات ادامه اين شكستگي را حتي تا ماداگاسكار ميكشانند . همچنين در برخي از نظريات گسلة ميناب را يك گسلة ترانس كارنت دانسته كه ادامة آن يك گسلة ترانسفورمي در پوستة اقيانوسي عمان است و يا به عبارتي ترانسكارنتي است كه باقيماندة يكي از گسلهاي ترانسفورم در پوستة اقيانوسي نئوتتيس محسوب ميشود . دوگانگي رسوبات كامبرين در دو طرف آن نشاندهندة فعال بودن آن در آن زمان است .
گسل ميناب، که بخشى از خط اورال – عمان – ماداگاسکار (فورون، 1941) مىباشد، يک گسل امتداد لغز راستگرد است که مرز بين صفحه قارهاى زاگرس و پوسته اقيانوسى عمان را تشکيل مىدهد که اثر آن را در طول 300 کيلومتر ميتوان دنبال کرد.
با توجه به دادههاى زمينشناسى، تفسير عکسهاى هوايى، دادههاى لرزهشناسى، باور بر آن است که زون گسلى ميناب، امتداد لغز است و بلوک خاورى آن به سوى جنوب حرکت کرده است.
به عقيده فالکن (1967)، حرکت افقى راستگرد به احتمال در کرتاسه پسين – ترشيرى پيشين صورت گرفته است. اما، وجود گنبدهاى نمکى در زاگرس و خليج فارس و نبود آنها در ناحيه مکران، سبب شده تا بعضى از زمينشناسان، سن اين گسل را 500 ميليون سال بدانند.
لازم به يادآورى است که در حال حاضر، حرکت در طول اين گسل از نوع رورانده است و از اوايل کواترنرى حرکت امتداد لغز نداشته است. (قرشى، 1363).
گسل اردَل :
گسل اردَل با درازاى حدود 150 کيلومتر، شيب به سمت شمال خاورى و راستاى باخترى – جنوب خاورى، به موازات راندگى زاگرس در گستره اردَل – ناغان قرار دارد. سازوکار اين گسل فشارى بوده در مسير آن سازندهاى پالئوزوييک همراه با گروه کرتاسه بنگستان (از شمال خاورى) بر روى دشت و سنگهاى کرتاسه (در جنوب باخترى) رانده شدهاند. در شمال باخترى اردَل در درازاى گسل اردَل، چند گنبد نمکى بيرونزدگى دارد.
کانون مهلرزهاى زمينلرزههاى سال 1666، 1880، 1922، 1985 و 1977 ميلادى در راستاى گسل اردَل قرار دارند ولى همبستگى اين زمينلرزهها با جنبش گسل اردَل روشن نيست. بررسى گسل اردَل در زمان رويداد زمينلرزههاى سال 1977 ميلادى ناغان هيچگونه جنبشى را در راستاى آن نشان نداده است (بربريان و نبوى، 1977).
گسل زردکوه :
گسل زردکوه با سازوکار فشارى، راستاى شمال باخترى – جنوب خاورى و شيب به سمت شمال خاورى، به موازات جنوبى گسل اردل قرار دارد. رودخانه بازفت در مسير گسل زردکوه و به موازات جنوب باخترى آن جريان دارد.
در مسير گسل زردکوه سنگهاى کامبرين و اردويسين از سمت شمال خاورى بر روى سازند بختيارى (در جنوب باخترى) رانده شدهاند (ستودهنيا، 1975). گسل زردکوه با درازاى دستکم 130 کيلومتر، بخشى از مرز ميان بلند زاگرس و زاگرس چينخورده را تشکيل ميدهد.
گسل آغاجارى :
اين گسل نوعى راندگى به درازاى نزديک به 150 کيلومتر است که روند شمال باخترى – جنوب خاورى دارد و در اثر عملکرد آن، تاقديس آغاجارى و تاقديس پازنان بر روى دشت آبرفتى آغاجارى رانده شدهاند.
گسل مارون :
گسل مارون در شمال باختر گسل آغاجارى و در کمربند زاگرس چينخورده قرار دارد. طول آن نزديک به 50 کيلومتر است و روند NW-SE دارد. سازوکار گسل مارون از نوع راندگى است که در اثر عملکرد آن تاقديس مارون به روى دشت مجاور رانده شده است.
گسلهاى خاور و جنوب خاورى ايران
» گسل نهبندان
» گسل بشاگرد
» گسل هريرود
گسل نهبندان :
نام اين گسل از شهرستان نهبندان، در 250 کيلومترى شمال زاهدان گرفته شده است. در اين ناحيه، چند گسل کم و بيش موازى با روند عمومى شمالى – جنوبى وجود دارد ولى چرخش پايانه شمالى به سوى باختر و پايانه جنوبى به سمت خاور سبب شده تا نسلهاى مختلف راندگى بر روى اين سيستم امتداد لغز سوار باشند. مركب از يكسري گسلة شمالي جنوبي است كه در بخش جنوبي و شمالي به دليل تغيير در جهت راستاي شاخههاي فرعي ، گسل روند شمال غرب - جنوب شرق مييابد . اين روند فرعي را در ناحية نصرت آباد زاهدان بخوبي ميتوان شناسايي كرد . گسلة گيوة سهل آباد و آهنگران از شاخههاي فرعي اين گسل محسوب ميشوند . گسلة نِه مرز ايالات ساختاري سيستان و لوت را تشكيل مي دهد . حركت اصلي آن برشي راستگرد است اما ميتوان در شاخههاي فرعي حركت چپگرد را نيز اندازهگيري كرد . گسلة نهبندان موجب بريدگي رسوبات كواترنر، پيدايش چشمههاي گسلي و زمين لغزشهاي متعدد در عهد حاضر شده كه نشانگر فعال بودن گسل ميباشد . به همين خاطر و همچنين بدليل فعاليت همزمان با گسله هريرود نقش عمدهاي در كانسار زايي منطقة سيستان داشته است . از جمله ايجاد منيزيت، پونتيت، آزبست، مس، ليونتيت و كانسارهاي مشابه . فعاليتهاي قديمي گسل مشخص نبوده ولي احتمالاً به شروع پركامبرين نسبت ميدهند . بطور كلي از اوايل مزوزوئيك اين گسله نقش عمدهاي در تكوين زمين شناسي و دگرشكلي منطقة شرق ايران داشته است.
دو گسل عمده اين مجموعه گسلى، به نام گسل خاور «نـه» گسل باختر «نـه» نامگذارى شدهاند. در ناحيه خونيک (جنوب نهبندان)، اين دو گسل به يکديگر ميرسند و به صورت يک گسل امتداد لغز واحد، به سمت جنوب ادامه مييابد، ولى در 50 کيلومترى شمال نصرتآباد، اين گسل بار ديگر دو شاخه شده و به سمت جنوب، به تدريج از هم دور ميشوند. به شاخه جنوب خاورى که جداکننده افيوليت خاور ايران از بلوک لوت است «گسل نصرتآباد» و به شاخه جنوب باخترى، که تا شمال آتشفشانهاى بزمان ادامه دارد «گسل کهورک» نام داده شده است (درويشزاده، 1380).
قديميترين سنگهاى متأثر از گسل نهبندان، سنگهاى دگرگونى پالئوزوييک – ترياس بلوک لوت هستند و در نتيجه سن اين گسل، قديميتر از ترياس است و به احتمال از زمان پرکامبرين فعاليت داشته است ولى در زمان مزوزوييک به يک جدايش درون قارهاى تتيس جوان تبديل شده است. به گونهاى که در شکلگيرى حوضه فليشى و جايگيرى پوسته اقيانوسى خاور ايران، نقش اساسى داشته ولى در حال حاضر زميندرز خاور ريزقاره ايران مرکزى را تشکيل ميدهد. بُرش رسوبهاى کواترنرى، نشانه حرکتهاى جوان اين گسل است. کانون زمينلرزه 1928 نهبندان بر روى اين گسل قرار دارد. ويرانى سال 1370 شهرستان نهبندان و روستاهاى شورک، سهلآباد و 000 مربوط به آخرين حرکت گسل نهبندان است (بربريان، b 1976).
گسل بشاگرد :
نام اين گسل از کوههاى بشاگرد در جنوب فروافتادگى جازموريان گرفته شده است. در اين ناحيه، دستهاى گسل طولى با روند تقريبى خاورى – باخترى وجود دارد. يکى از درازترين آنها گسل بشاگرد است که از کهنوج (شمال خاورى بندرعباس) شروع و ممکن است تا مرز پاکستان ادامه يابد. شايد اين گسل، ادامهاى از گسل اصلى زاگرس باشد، ولى مسئله دوگانگى سن سنگهاى افيوليتى موجود در امتداد اين دو گسل، اين ديدگاه را پرسشآميز ميسازد. به ويژه آنکه، روند خاورى – باخترى گسل بشاگرد با روندهاى شناخته شده پرکامبرين ايران يکى نيست. در واقع يك سيستم گسلي مركب است كه از تعداد زيادي گسلة موازي و تعدادي زون شديداً خرد شده تشكيل شده است . نام ديگر آن گسل قصر قند است . اكثر شاخه هاي فرعي آن بصورت معكوس عمل ميكند و شيب آن به طرف شمال است . مرز بين دو ايالت ساختاري سيستان و مكران است . ادامة اين گسل در بخش غربي به گودال جازموريان مي رسد . به عقيدة برخي محققين اين گسل گودال را نيز قطع ميكند . در طول شاخه هاي فرعي اين گسل ، بيشتر در بخشهاي شمالي مكران ، افيوليت ملانژها بر روي فيليشهاي كواترنر رانده ميشود . مولفة ديگر اين گسل راستگرد است . يكي از گسله هاي فعال ايران محسوب شده طوريكه كانون تعداد زيادي از زمين لرزههاي امروزي بر روي اين گسله قرار گرفتهاند . حد شرقي اين گسل در داخل خاك پاكستان به گسل چمن منتهي مي شود . حد غربي آن در گودال جازموريان مدفون شده و قابل تشخيص نيست .اى از گسل اصلى زاگرس باشد، ولى مسئله دوگانگى سن سنگهاى افيوليتى موجود در امتداد اين دو گسل، اين ديدگاه را پرسشآميز ميسازد. به ويژه آنکه، روند خاورى – باخترى گسل بشاگرد با روندهاى شناخته شده پرکامبرين ايران يکى نيست. در واقع يك سيستم گسلي مركب است كه از تعداد زيادي گسلة موازي و تعدادي زون شديداً خرد شده تشكيل شده است . نام ديگر آن گسل قصر قند است . اكثر شاخه هاي فرعي آن بصورت معكوس عمل ميكند و شيب آن به طرف شمال است . مرز بين دو ايالت ساختاري سيستان و مكران است . ادامة اين گسل در بخش غربي به گودال جازموريان مي رسد . به عقيدة برخي محققين اين گسل گودال را نيز قطع ميكند . در طول شاخه هاي فرعي اين گسل ، بيشتر در بخشهاي شمالي مكران ، افيوليت ملانژها بر روي فيليشهاي كواترنر رانده ميشود . مولفة ديگر اين گسل راستگرد است . يكي از گسله هاي فعال ايران محسوب شده طوريكه كانون تعداد زيادي از زمين لرزههاي امروزي بر روي اين گسله قرار گرفتهاند . حد شرقي اين گسل در داخل خاك پاكستان به گسل چمن منتهي مي شود . حد غربي آن در گودال جازموريان مدفون شده و قابل تشخيص نيست .
گفتنى است که همانند ديگر گسلهاى همزاد و همروند (گسلهاى فنوج، جنوب جازموريان و 000)، گسل طولى بشاگرد دست کم در زمان شکلگيرى پهنه ساختارى – رسوبى مکران (مزوزوييک) به وجود آمده، ابتدا از نوع گسل نرمال بوده ولى پس از آغاز فرورانش پوسته اقيانوسى عمان و تشکيل منشورهاى برافزايشى به راندگي رو به شمال تبديل شده است.
گسل هريرود( گسل گيلمرد ) :
مرز شرقي ايالات ساختاري سيستان، بينالود و كپه داغ از ايران مركزي را تشكيل مي دهد . روند شمالى – جنوبى و حدود 800 تا 1200 كيلومتر طول داشته و موجب جدايش پوستة قاره اي افغانستان از ايران مي شود . مطالعات صحرايي بر روي اين گسل سازوكار راستالغز چپگرد را نشان مي دهد كه علت آن عملكرد تنشي خواهد بود كه از طرف هندوستان به پوستة ايران وارد ميشود و چون در اين ناحيه جزء مؤثرترين تنشهاي حاكم است ، به همين دليل مكانيزم آن با ساير گسله هاي شمالي جنوبي ايران متفاوت است . تفاوت در ويژگيهاى زمينشناسى دو سوى رودخانه هريرود (مرز ايران – افغانستان) و رودخانه تجن (مرز ايران و ترکمنستان) سبب شده تا به ناپيوستگى زمينشناسى موجود بين بلوک لوت در ايران و بلوک هيلمنــد در افغانستان خطواره و به عبارت بهتر گسل هريرود نام داده شود. جدا از شواهد روى زمين، اثر اين گسل، به صورت يک ناپيوستگى ژئوفيزيکى از پهنه توران تا مرز ايران و افغانستان گزارش شده است.
در ايران، مسير تقريبى اين گسل منطبق بر رودخانههاى هريرود و تجن است. ادامه جنوبى آن به احتمال از باختر دشت زابل (حد شرقى کوههاى خاور ايران) گذشته و به زاهدان ميرسد . در ضمن گسترش جغرافيايى سنگهاى ژوراسيک و کرتاسه ايران و افغانستان در دو سوى اين گسل، نشانگر حرکت چپگرد است (نبوى، 1355) ولى در نقشه لرزهزمينساخت خاورميانه (حقيپور، 1992) اين گسل راستگرد دانسته شده است. با توجه به نقشه زمينشناسى ايران، چنين استنباط ميشود که اين گسل لبه خاورى جدايش درونقارهاى کوههاى خاورى ايران است که ويژگيهاى مشابه با گسل نهبندان دارد.
در ضمن، به نظر ميرسد که در خاور بيرجند، بخش شمالى گسل پس از چرخش به سمت شمال باخترى تا جنوب گناباد ادامه مييابدو لذا تداوم بيشتر اين گسل به سمت شمال نياز به دلايل مستندتر دارد. به ويژه اين که در روند ساختارهاى موجود در حدفاصل خاور گناباد تا کپهداغ قطعشدگى ديده نميشود.
گسلها نوعى ساختار خطى، همراه با جابهجايى هستند که بر تحولات زمينساختى و همچنين تکوين حوضههاى ساختارى – رسوبى ايران اثر در خور توجه داشتهاند. از اين ميان، اثر گسلهاى طولى عمده، همزمان با جنبشهاى کوهزايى کاتانگايى (پرکامبرين پسين) به مراتب بيشتر است. روند اين گسلها در بيشتر جاها با روندهاى زمينساختى مربوط به چينخوردگى کاتانگايى همخوان است و در راستاى شمالى – جنوبى قرار دارد، ولى روندهاى شمال باخترى – جنوب خاورى (روند زاگرس) نيز گزارش شده است. جدا از دو روند گفته شده. روند سومى در راستاى شمال خاورى – جنوب باخترى، بر گسلهاى ايران حاکم است، بر اساس مطالعاتي كه بر روي روند شكستگيهاي پوسته ايران صورت گرفته چهار روند اصلي در گسل ها قابل بررسي است ، كه بترتيب اهميت اين چهار روند شامل :
» روند شمالي جنوبي : با جهت يافتگى لوت و تمام مناطق خاور گسل نايبند و شمال بزمان، مشخص است.
» روند شرقي غربي
» روندشمال شرق - جنوب غرب: با امتداد البرز خاورى، گودال کوير بزرگ موازى است.
» روند شمال غرب - جنوب شرق : با امتداد زاگرس، زون سنندج – سيرجان، کمان ماگمايى اروميه- بزمان و البرز باخترى هم روند است.
گسلهاى ياد شده، به طور عموم مرز واحدهاى ساختارى – رسوبى مختلف ايران را تشکيل مىدهند و با فعاليت خود، موجب تغييرات عمده در رخسارههاى سنگى، ستبراى رسوبات به ويژه تحولات زمينساختى (ماگماتيسم، دگرگونى، شدت و الگوى چينخوردگى 000) مىشوند و لذا، شناخت آنها از نظر زمان تشکيل، فعاليتها، تأثير آنها بر زمينشناسى ايران و لرزهزمينساخت بسيار ضرورى است.
بين كليه واحدهاي ساختاري ايران مرز گسله قرار دارد . شناخت گسله ها و بررسي ويژگيهاي گسلي از دو ديدگاه مهم است . اول اينكه گسلهاي پوستة قارهاي بدليل اينكه زون برشي ايجاد مي كنند و بصورت مجموعهاي از سنگهاي خرد شده ديده ميشوند، خاستگاه مواد معدني ميباشند . مطالعة گسله ها به شناسايي كانسارها، نحوة پراكندگي، اكتشاف و استخراج مواد معدني كمك مي كند . از جمله اين گسل ها در پوستة ايران مي توان به گسله پشت بادام - حاوي تمركز ماده معدني سرب و روي - در معدن سرب و روي راونج اشاره كرد . تمركز كانسارهاي آهن در طول زون گسلي ده شير- بافق كه معادن بزرگ آهن گل گوهر، چغارت از آن جمله هستند . كانسارهاي بزرگ منيزيت و هونتيت در طول گسلههاي نهبندان و ميامي كه افيوليت ملانژها تمركز دارند يا معادن مس هيدروترمال از جمله معادن بزرگ مس قلعه زري در ارتباط با وجود زونهاي گسلي تشكيل شده اند . از سوي ديگر مطالعه گسلها از آنجائيكه توان لرزه زايي دارند داراي اهميت است . شناسايي زونهاي گسلي فعال و برآورد توان لرزه زايي اين گسله ها مي تواند در كاهش خسارت هاي جاني و مالي مهم باشد .
از دياگرام شكستگيهاي فلات ايران روند غالب N130 را نشان مي دهد كه همان راستاي شمال غرب -جنوب شرق است . روند شمالي جنوبي در حدفاصل N5W و N10E در درجه دوم اهميت ، راستاي شكستگي N50E در ردة سوم و حدفاصل N85 تا N110 در راستاي چهارم قرار گرفته است . روند شرقي غربي از نظر سني جوانتر است و بيشترين گسله هاي امروزي را تشكيل مي دهند . با توجه به سه جهت نيروي وارده بر فلات ايران كه شامل :
1) مولفة N20E كه از طرف ورقة عربستان حاكم مي شود .
2) مولفة شمال غرب N50W كه از طرف هندوستان اعمال مي شود .
3) راستاي شمالي جنوبي كه در توران ( اورازيا ) و ناحية مكران اعمال مي شود .
اين جهات نيرو باعث مي شوند چهار روند اصلي شكستگيهاي ايران سازوكارهاي متفاوتي داشته باشند . به گونه اي كه گسله هاي شمال غرب - جنوب شرق اكثراً فشاري برشي بوده و معكوس راستگرد هستند . گسله هاي شمال غرب - جنوب شرق تحت تاثير تنش غالب N20E حركت چپگرد نشان مي دهند . گسله هاي شمالي جنوبي تحت تاثير تنش N20E و تنش شمالي جنوبي مكران حركت راستگرد دارد . گسله هاي شرقي غربي موجود، حركت چپگرد را نشان مي دهند كه مولفة شمالي نيز باعث معكوش شدن آن مي شود .
به جز حالتهاى استثنايى، ويژگىهاى زير در گسلهاى ايران عموميت دارد.
1- گسلهاى داراى روند شمالى – جنوبى و يا شمال باخترى – جنوب خاورى، به سن پرکامبرين پسين، و حاصل کوهزايى کاتانگايى هستند.
2- گسلهاى شمالى – جنوبى و شمال باخترى – جنوب خاورى از انواع امتدادلغز راستگرد هستند.
3- گسلهاى داراى روند شمال خاورى – جنوب باخترى، به سن دونين و حاصل عملکردهاى احتمالى جنبشهاى زمينساختى کالدونى هستند
4- گسلهاى شمال خاورى – جنوب باخترى تغيير شکل برشى چپگرد دارند.
5- گسلهاى مربوط به رخدادهاى زمينساختى چرخه آلپى بيشتر موازى روند زاگرس، يعنى امتداد تقريبى N140 درجه دارند.
6-گسلهاى ايران نقاط ضعيف پوسته هستند که رها شدن انرژى متمرکز را ممکن مىسازند و لذا گسلها به ويژه انواع طولى عمده (با طول بيش از ده کيلومتر) در لرزهخيزى ايران نقش دارند (به جز گسلهايى که در 700 هزار سال گذشته حرکت نداشتهاند). در اين ميان، نبايد گسلهاى بىنام ناديده گرفته شوند، چراکه بسيارى از گسلهاى بىنام نيز مىتوانند لرزهزا باشند. براى مثال مىتوان به بزرگترين زمينلرزه ايران با بزرگى 7/7 در 16 سپتامبر 1978 (شهريور 1357) در شهر طبس اشاره کرد که بر روى يک گسل بىنام و ناشناخته روى داده است (بربريان، 1980).ترين زمينلرزه ايران با بزرگى 7/7 در 16 سپتامبر 1978 (شهريور 1357) در شهر طبس اشاره کرد که بر روى يک گسل بىنام و ناشناخته روى داده است (بربريان، 1980).
7- قرارگيرى کانون زمينلرزههاى سده بيستم در درازاى بسيارى از گسلهاى ايران، نشان مىدهد که بسيارى از گسلهاى ايران هنوز فعال هستند.
8- گسلها در تحولات زمينساختى گوناگون (دگرشيبى، چينخوردگى، ماگماتيسم و 000) نقش مؤثرى داشتهاند. براى نمونه، بسيارى از تکاپوهاى آتشفشانى شکافى ايران از طريق گسلها و بازشدگى آنها به سطح زمين رسيدهاند.
9- در ريخت زمينساخت امروز ايران، گسلهاى طولى و عمده نقش سازنده داشتهاند به گونهاى که بسيارى از روندهاى ساختارى کنونى ايرانزمين نتيجه حرکت افقى و قائم گسلها است (شکل 9-1).
10- در بين گسلهاى ايران، انواع برگشته و راندگىها، نقش بيشترى در دگرشکلى پوسته داشتهاند. به گفته ديگر، دگرشکلى کنونى ايران بيشتر در ارتباط گسلهاى معکوس حدکوه و دشت به ويژه راندگيها، و کمتر در ارتباط با گسلهاى امتداد لغز ميباشند.
11- بيشتر گسلهاى قديمى داراى حرکتهاى راستگرد هستند در حالى که گسلهاى فعال کنونى همگى امتداد لغزچپگرداند.
12- برخى از گسلهاى فعال کنونى ايران، از نوع عميق چند نقش ميباشند. براى نمونه مىتوان به گسلهاى طولى برگشته – رانده پهنههاى مکران و کپهداغ اشاره کرد که در زمان تشکيل حوضه رسوبى از نوع عادى بودهاند ولى پس از برقرارى رژيمهاى فشارشى به انواع برگشته تبديل شدهاند.
13- يک گسل در گذر تکاملى فعاليت خود، ممکن است گاه راستگرد، گاه چپگرد و گاه بدون حرکت باشد.
14- در طول يک گسل، مقدار و سازوکار جابهجايى، يکسان و همانند نيست و ممکن است بخشى از يک گسل به صورت فشارشى و بخش ديگر آن به صورت کششى عمل کند.
دستهبندى گسلهاى ايران
گسلهاى ايران را مىتوان بر اساس زمان پيدايش، زمان آخرين حرکت و پراکندگى جغرافيايى دستهبندى کرد.
در نقشه لرزهزمينساخت ايران (بربريان، 1976) گسلهاى ايران به سه دسته عمده زير تقسيم شدهاند:
1- گسلهاى زمينلرزهاى جوان: که در طى رويدادهاى زمينلرزهاى و مخرب زمان حال به وجود آمدهاند و يا دوباره فعال شدهاند مانند گسل ايپک، گسل دشت بياض و 000 .
2-گسلهاى کواترنرى: گسلهايى هستند که در دو ميليون سال گذشته حرکت داشتهاند (مانندگسل کلمرد) ولى به ظاهر زمينلرزه تاريخى و ثبت شده ندارند.
3-گسلهاى پيش از کواترنرى، اين گسلها سنى بيش از دو ميليون سال دارند ولى به احتمال از زمان جنبشهاى آلپ پايانى تاکنون حرکتى نداشتهاند. با اين حال، نبايد اين گسلها را مرده تصور کرد چراکه ممکن است حرکتهاى جوان آنها ناشناخته باشد. در ضمن، در بسيارى از حالات، ممکن است در اثر فرسايش، پوشش گياهى و يا عملکرد انسان، نشانهحرکتهاى جوان اين گسلها از بين رفته باشد. لذا، هرگز نبايد اهميت اين گسلها را ناديده گرفت.
در اين نوشتار، دستهبندى گسلها بر اساس پراکندگى جغرافيايى آنها است درباره زمان پيدايش، زمان آخرين حرکت و لرزهخيزى آنها مطالبى بيان شده است.